a lone girl
نترس از هجوم قدم هایم، چیزی به جز تنهایی با من نیست...
صدای سرد قلب من مثل صدای مُردنه مداد جادوییِ تو امید زنده موندنه نقش پرایِ بستمو،رو تن آسمون بکش رو دستای خشک کویر،قطره های بارون بکش کبوترِ نامه رسون،پر زد و رفت تو آسمون برای پیدا شدنش،تو دستام آب و دون بکش ماهی عشق من و تو،تو چنگ مُرداب اسیره اگه یه دریا نکشی،امروز و فردا میمیره اگه مترسک نکشی،کلاغِ شومِ مزرعه گلهای آفتابگردونو رخمی و پرپر میکنه از غصشون خورشید خانوم با مزرعه قهر میکنه مزرعه تنها میمونه،برای خورشید خانومش شعرای غمگین میخونه با اون مداد جادوییت،واسه همه قناریها قفس هارو بی در بکش واسه شبای بی کسی،سپیده و سحر بکش یادت نره مدادتو هرجا می ری جا نذاری بدون اون نمیتونی تو شب ستاره بکاری ... صبا دارابیان ازکتاب "عشق حلزونی" بی تو،من موندم و این قلبِ ضعیفِ بی قرار بی تو من موندم و این زمستونای بی بهار همه ی گناه من شکستنِ قلب تو بود به گوش خدا رسوندی با یه ذره دیر و زود! شعر من رو قلب تو اثر نکرد وقتی رفتم،گفتی دیگه برنگرد آخه قلب تو شکسته گفتی که سردی و خسته واسه تو ترانه ساختم که ببخشی این گناهو که بگیری دستِ سردِ این رفیق نیمه راهو... رنگِ چشمای نجیبت مثِ بختِ من سیاهه قصه ی عشق منو تو قصه ی پلنگ و ماهه هرچی رفتم، نرسیدم به تو و عشق خیالیت نمی دونستم دروغه همه ی حرفای واهیت نبضِ تنهایی نمی زد اگه تو با من می موندی چی میشد اگه دوباره این سکوتُ میشکوندی لحظه های بی تو بودن سنگی و ساکت و سردن جمعه های نحسِ تقویم، غروبامو دوره کردن رنگِ این نگاهِ سُربی به خدا برام غریبه ست تویِ انعکاسِ چشمات، جای من یک کسِ دیگه ست.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صبا دارابیان
Power By:
LoxBlog.Com |